lost memories من کیمیام یه دختر 16 ساله و دوستای صمیمیم پگاه و سپید و پریساو راضیه ان آخرین مطالب
چهار شنبه 25 بهمن 1391برچسب:, :: 14:47 :: نويسنده : armaghan
یاد تو مرا ب یاد تمام زندگیم می اندازد
حتی خواستم تمام خاطرات باهممان را از بین ببرم
دیدم باید زندگیم و از بین ببرم
معادله ی سختی شده ام این روزها
شب ها می شوم شاعر کتاب تنهایی
روز ها میشوم منتظر تنها
ببین چه آشوبی در من به راه انداختی...
ببین چه هیاهوی سکوتی اطرافم را فرا گرفته
چه زود عاشقانه هایت را فراموش کردی
من با آن ها " خواب" میشدم
و تو فکر کردی من " خام " شده ام
فکرت درست بود..
خام شده ام من خام عشق تو شده ام
میدانی چرا؟؟؟؟؟
نه! نمیدانی ....
آخر داشتنش احساس میخواهد
احساس " شکستن"
ک تو نداری
من خام عاشقانه هایت شده ام
چون با تمام وجودم تو را میپرستیدم
چون انتظار خیانت را از خودم داشتم
اما.... از تو هرگز...
چون چشمانم بودی
خام چشمان خودم شده بودم
خوش به حالت خوش به حالت ک فریب مرا نخوردی
ولی ب خدا قسم عشق من فریب نبود
راست بود
راست راست....
تمام تلاشم را برای عاشق کردنت کردم ....
اما نشدنی شدنی نیست ....
مرا باخود مقایسه نکن
من نمیخواستم تو را خام کنم
من سعی در عاشق کردنت داشتم
من فقط میخواستم تو را عاشق خود کنم
چیز زیادی بود؟؟؟؟
آری....؟؟؟؟؟؟؟
ببخشید ک منه خودخواه چیز زیادی از تو خواستم
واقعا شرمنده
اما من فقط شرمنده ی تو نیستم این را بدان که ...
این روز ها سرشار از زندگیم
این روز ها من شرمنده ی دلم
شرمنده ی احساسم
شرمنده ی چشمانم
من شرمنده ی قلبم هستم
میبینی چه خجالت زده ای از من ساخته ای ؟؟؟؟
طوری شده ام که دیگر نمیتوانم سرم را بالا بیاورم
اما....
تو آن طرف جاده
چراغ ب دست و سرافراز منتظری
اما ن منتظر من
منتظر رهگذری دیگر
و من در این طرف جاده دلم برای گول خوردن ب دست تو" تنگ" شده است
اما نباید از حق من گذشت
لطفت در حق من زیاد بود
تو یک دنیا تنهایی را ب من هدیه دادی
ی دلتنگی دادی ک هر شب ب سراغم می اید
یک عالمه بغض داده ای ک حتی...
خالی کردنشان هم سال ها طول میکشد
ب لطف تو من یک قلب شکسته دارم ک تکه تکه و وصله دار است
این "دل"،'دل ' میشود ب نظر تو؟؟؟؟؟؟؟
آری ...............
من دیگر "دل" ندارم
دستت درد نکند
از آن روزی ک رفتی
خیلی احساس سبکی میکنم
دیگر دلی ندارم ک در سینه ام سنگینی کند
احساس سبکی میکنم
هر شب ب لطف دوری ازتو،
اشکانم ک سرازیر میشود کلی از بار زندگی ام کم میشود
تو دیگر که هستی؟؟؟؟؟
این همه لطف ؟؟؟؟
در حق من؟؟؟؟
در حق منه غریبه؟؟؟
کار خدایی کرده ای 'مرد' !
آخر مگر ممکن است؟
یک آدم زمینی اینقدر بتواند در حق دیگری نیکی کند ممکن است.....
آری ممکن است.....
او " عشق" من بوده است
همه کار از دستش بر می آید
من دست کمش گرفته بودم
تو نگیر ..........................
نظرات شما عزیزان: ملیکا
![]() ساعت10:22---3 اسفند 1391
ارمغان عاااالی بود عزیزممممم
![]() پيوندها
|
|||||||||||||||||||
![]() |